بسم الله
درس نخوان ،می برمت مهندسی
کنکور داده اند .... حالا نوبت انتخاب رشته است .
امروز صبح آقایی را در تله ویزیون دیدم که داشت درباره انتخاب رشته داوطلبان کنکور سراسری به شان کمک می کرد . مجری از حضرت مشاور می پرسد :
- حالا شما تا چه رتبه ای برای داوطلبان ریاضی شانس قبولی قایلید ؟
حضرت مشاور می فرماید :
- والا ، در منطقه 1 یعنی مناطق برخوردار _ حالا برخوردار از چه ، با شما _ تا دو،سه هزار شانس قبولی مهندسی دارند .
صحبت می چرخد و من هم نمی شنوم آن ها چه می گویند اما لحظه ای گوش هایم به شدت تیز می شود :
- البته نا گفته نماند داوطلبی با رتبه 20 ، 25 هزار هم می تواند مهندسی عمران قبول شود در دانش گاه های غیر انتفاعی و پیام نور .
از رفیقی دانش گاهی که دور وبرم بود پرسیدم شهریه این دانش گاه غیر انتفاعی چه قدر است ؟
او به من گفت : « دل خوش سیری چند ؟ »
فهمیدم سئوالم پر بی جا بوده است .
***
معلوم می شود در هر عصری شاعران یاوه گو کم نبوده اند :
« مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد »
کسی که چند سال از به ترین دوران زنده گی اش را برای مزخرفی به نام درس می گذارد نمی فهمد که با این کار وقتش را هدر می دهد ، در عین حال شاه پسر _ در صورت تانیث بخوانید ملکه دختر ! _ عقلش رسیده ، این چند سال خوب چریده و حالا بابا جون و مامانی شاه _ملکه_ فرزندشان را می فرستند دانش گاه .
« ای شاعر بی چاره دنیا بازی بازاره »
از دست این شعرا !
از کل نوشتار بالا 2 نتیجه برداشت می شود :
دو هزار = بیست هزار
چند سال درس = چند سال چَرا
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد = مزد آن گرفت جان برادر که باباش کار کرد
ایران = مدینه فاضله !
همه چیز هم آماده است .
عجل علی ظهوره
لیست کل یادداشت های این وبلاگ